محل تبلیغات شما



امروزبا خانم مه.ن.ا.نیییی کلاسمو رفتم

بهم گفت چرا ازدواج نکردی!!! و من گفتم و راستشو گفتم!نمیدونم حماقت بود چی بود اما یهو گفتم!!

و همه چی رو گفتم

و منی که دو روزه قرص نمیخورم و امروز هی دائم میریدم یهو از گفتن داستان خودم و علی ب وجد اومدم و ریدنم درست شد

بهم گفت میرم کربلا سحر

دعات میکنم حتما

چقد ذوق کردم

امام حسین اگه گفت یادت باشه قبول کنی!!!

پناه میبرم ب خدا از شر هر وسوسه ای

خدایا کمکم کن 

تو اون خدای مهربونی

مریضی هام باید دور شن

بایددددد

خوب میشم 

خوبه خوب


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها